برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

انتظار تعلیق

دیشب که حالم خیلی بد بود... مقصر نیستی ولی من هم نمیدونم چکار کنم با این حال ها و بی حوصلگی های نبودنت

تازه هر چی فکر می کنمم چیز خاصی که بخوام بگم نیست بیشترش دلتنگیه و اینکه نیاز به حرف زدن ... حالا چی هیچی می دونم دارم چرت و پرت می گم ولی می خوام بگم حالم بده خب

می دونی اون روز تو سمینار خیلی حرص خوردم از دستت و البته یک لحظه وقتی داشتی داشتی گوشی رو تحویل می دادی می خواستم از پشت بغلت کنم ولی می دونی کاری به فکرای دیگه ندارم ولی یک لحظه با خودم گفتم من خیلی چاقم یا از دستت عصبانی بودم چرا مرکز توجه ات نیستم خخخخ

به این فکرمیکردم که حاضرم برای از دست ندادنت حتی ازدواج هم نکنم ! چرا چون به همین امنیت نیازشدیدی دارم و ضمنا حالمم خب بدمیشد از اینکه چرا نمیتونم نبودنت رو تحمل کنم

و دلم میخواد از ذهنم از زندگیم از همه جامحوت کنم  ار ترس  ترس حضور غریبه ای که یک روز نخو اهدبود

از یک طرف دیگه میدونی چیه

عذاب وجدان

عذاب وجدان اینکه کلی از تغییرات زندگیم رو مدیون حضورتم و وقتی که برام گذاشتی

عذاب اینکه چرا فضای اعتماد و امنیت رو پس میزنم

اها دیروز خونه عمو به این فکر می کردم که همه سرشون تو زندگی خودشونه و روال خودشون رو دارن می رن حرفها بعد دفاع سمانه و سارا به سمت حامله شدن و کار پیش می رفت و من این وسط اضافه ام و حس حقارت و کم بینی توی جمع

دلم میخواد همه احساساتم را نابود کنم

ادم اهنی بودن عالی است

بی درداست وبی دردسر

خراب هم که شدی میشوی اهن پاره

خب شاید دوباره مذابت کنند و ازنو چیز کوچکتری بسازنند

وگرنه هم در چرخه حیات تجزیه میشوی

احساس که باشد خسته میشوم

کلافه و مستاصل

با یک کاسه چه کنم در دست ...