برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

نوشتار تغییر-۲

از اینکه تلویزیون روشنه استرس می گیرم یعنی صداش در حالیکه گوش نمی دم به برنامه هاش برام ایجاد استرس کرده ...به هر حال نمی دونم چرا

البته دارم سعی می کنم سه تا مقاله رو آماده کنم و احساس می کنم نمیشه یعنی حتی نمی تونم تمرکز کنم اما به خاطر تنبلی خودم و اینکه از جام بلند نشم برم تو اتاق بشینم همینجا نشستم و تمرکز ندارم

بچه های زبان دارن برنامه برف بازی می زارن برای فردا .... خیلی دلم می خواد برم ولی خب نمی شه ضمن اینکه فردا تولدمم هست و باید کلی خوشحال باشم که کلاس فردا تشکیل نمی شه و نمی خواد از خونه بیرون برم

از صبح دارم یکسره عکسهای برفی ام را نگاه می کنم در همه اونها خشک و رسمی ام بیشتر و نمی توانم ژست های دخترانه ای بگیرم یکی اش که رسما مردانه هم هست

ولی همه اینها مانع از مزمزه هزار باره لذت صبحگاهی ام نمی شود... اگرچه می توانم بگویم این اولین برف بازی عمرم بوده است!! همیشه بیشترین جراتی که کرده ام عکاسی از منظره و یا برداشتن گلوله های برفی و پرتاب آن به دیوار های خیابان بوده است و نه بازی ...

اصلا نمی دونم چرا ولی خب تجربه امروز صبح برام خیلی عالی بود

حتی نمی فهمم چرا حتی یک لحظه هم نشد که خودم را توبیخ کنم چه قبل و چه حین و چه بعد از اون تا الان... کاری که همیشه می کنم نه بهتره بگم می کردم

خب متفاوت حاضر شدنم چه در نوع پوشش اونم توی اون جمع ... چه در نوع رفتارهایم ... بدون هیچ ترس و دلهره ای گلوله هایی بود که حتی به سمت آقایون پرت می کردم و خودمم اعتراف می کردم که برد پرتابم پایینه ولی کوتاه هم نمی اومدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد