برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

شنیدارنوشت۹۵/۱۱/۲۶

نمی دانم اصلا به خاطر ولنتاین بود یا هر چیز دیگری

ولی حرفهایمان بر سر دلبری کردن بود

البته من حداقل همه این شنیدار نوشتهای قبلی ام می گوید که خیلی وقته که دارم در مورد احساساتم حرف می زنم

امروز شروع هم متفاوت بود چون ازت پرسیدم که چطور می شه یک جلسه رو شروع کرد؟!

بهت اما از عادی و معمولی بودن اون بخش کذایی زندگی گفتم و سوالت از اینکه چه مهارتی را ندارم دو جمله پر استرس شنیدار قبلی مان

از این گفتم که میشه بزاری بری ؟ تویی که با ابهتی خاص گفتی من برم؟؟؟ گفتم که اره خب بالاخره که باید بری پس الان برو ... گفتی کی گفته من باید برم و یا می رم؟ گفتم اولا که این جلسات یه روزی تموم میشه و باید بری... بعدم من دلم نوازش می خواهد و بغل کردن و اینها از تو ساخته نیست پس لطفا برو ....

بعد از این گفتم که اگه درصدی فقط فکر می کردم که جاذبه اولیه ندارم الان یقین دارم که در طولانی مدت هم این جاذبه رو ندارم چون که در طولانی مدتم نمی تونم کسی رو جذب کنم

و اینجا بود که بهم گفتی چیه باز دلبری که امروز کردی هم جواب نداد؟

نمی فهمم چرا همچین سوالی را از اساس پرسیدی ... اون هم از من ! منی که خوب تر ازخودم میشناسی اش!

بعد از سکوت ممتد پر از استرسمم....... گفتم که من نه امروز و نه هیچ وقت تا به حال این کار را نکرده ام

و جوابی سخت تر که پس اگه تا حالا نکردی چطور انتظار داری به دستم بیاری؟

کلمه ای برای توصیف نه اون لحظه داشتم و نه الان .... فقط یک سوال که آیا من به خاطر این حس هام به تو یک هرزه ام؟

و اینبار تو بودی که پرسیدی چطور این کلمه به ذهنت رسید ؟ گفتم میشه حرف بزنی و بهم جواب بدی این سوال رو ؟ من احساس گناه می کنم

اخه من درمانگرم را نمی خواهم من مرد این رابطه را می خواهم آن هم بدان سان که او شیفته ام باشد......

ولی تو سوالم را اینجور بیان کردی که یعنی داری ازم می پرسی من به قدر کافی دلبری بلدم؟ من به قدر کافی دلبر هستم؟!!

من شوکه از چنین سوالاتی بهت گفتم که این دوتا سوال متفاوته ! ولی اگه دوست داری می تونی اینا رو هم جواب بدی و من یک سوال دیگه پرسیدم 

بهت از این گفتم که دیروز به این فکر می کردم که بهت بگم میشه این جلسه رو تو فقط حرف بزنی ... اینکه دلم می خواد نظرت رو در مورد خودم بدونم اصلا حاضرم اونقدر قلمبه سلمبه حرف بزنی که من یک کلمه هم نفهمم چی می گی ولی حتما و حتما حتما محتوای حرفت من باشم و نظرت در مورد من!!

گفتی باید از این بگی که چی شده که می خوای من حرفی بزنم که اونقدر قلمبه و سلمبه باشه که تو نفهمی .. چی رو نمی خوای بفهمی از حرفهای من دوباره ؟!

و این اتمام شنیدار های امروزمون بود

نظرات 1 + ارسال نظر
nafas سه‌شنبه 26 بهمن 1395 ساعت 22:18 http://beest20.ml/

سایت متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم افتخار میدین پیش منم بیاین خیلی ممنون
96518

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد