برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

پس شنیدار-۱۳

خیلی دلم می خواهد بنویسم اما نمی دونم چرا ذهنم جمع نمی شود و در گفتار نمی گنجد

اما فکر می کنم شده است همان حرف هایی برای نشنیدن... که تو به آن اشاره کردی

چندبار به من گفته ای که باید صدایم را واضح و درست داشته باشی ... من فراتر از اشکالات مکالمه تلفنی و آنتن دهی و همه چیزهای فیزیکی دنیای مدرن ، و با تکیه بر جملاتی که گاهی می گویی و تا به من دلگرمی بدهی و آرامم کنی و بفهمانی که متوجه سختی حرف زدنم هستی ...جملاتی مثل این جمله که می دونم برات سخته حرف زدن توی این موضوعات ولی ببین باید من صدات رو واضح داشته باشم .... کاملا به این فکر رفته ام که مگر چقدر نوع صدایی که از من میشنوی گنگ و نامفهوم می شود؟ مگرچطور حرف می زنم که تو به سختی باید بشنوی؟ یعنی ممکنه در ارتباطات دیگرم هم اینقدر صدایم ناواضح و گنگ باشد ؟

من از حس هرزه گی گفتمو گناهی که به خاطر حس هایم نسبت به تو داشتم و از تو خواستم که به من بگویی آیا این حس ها یعنی هرزه گی؟ ولی تو سوالم را تغییری شگرف دادی و از دلبری کردن گفتی! انگار که من پرسیده ام  به نظرت من دلبری کردن بلدم؟  یا اصلا  الان دلبر هستم؟!  من مانده ام حس گناه را چه به حس لذت؟! گاهی فکر می کنم با توجه به واکنشهای تو من جای حس هایم جابه جا شده اند! حس هایی عوضی در قالب نمایشی متفاوت از حضور!

فقط می تونم بگم حتی فکر کردن ثانیه ای به این سوال با همین واژه دلبری کردن هم حجم وسیعی از حس خوب را با چاشنی لبخند مهمان دلم می کند! اینکه حس کنم آیا واقعا دلبری کردن بلدم یا نه؟ حتی به این سوال قبلی ات که گفتی پس چطور انتظار داری به دست بیاری هم کنار این ها که می گذارم ته ته دلم با اینکه می دونم هیچ وقت اینکار رو نکرده ام اما دلم می خواهد حتی به شکل ناخوداگاه کرده باشم!

اما می خوام در جلسه بعد حرفهای انتزاعی ام را کاربردی کنم!

می خواهم یک جلسه واقعی خواستگاری را بیا ریز جزئیاتش برایت تعریف کنم! هرچند فکر میکنم الان با خودت می گویی واقعا بچه شده ام! اما خب برایم هنوز بعد ۲۴ ساعت یک جذابیت خاص دارد که نمی فهمم چرا... ۲ ساعت حرف مداوم !! کاری عجیب و سوال برانگیز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد