من.....
روانکاوم یعنی تو
احساس گناه ناشی از اینکه این سمینار تخصص من نیست و نباید باشم
احساس اینکه تو ازم به خاطر شرکت در این سمینار عصبانی هستی
احساس اینکه از شدت عصبانیت نمی خوای منو ببینی و باهام حرف بزنی
احساس اینکه تو چرا اینجور وقتا خیلی غیر قابل دسترس و در عین حال ترسناکی
احساسات مرتبط با تجارب قبلی شرکت در همایش ها و سمینار های تخصصی خودم و تنهایی و عدم کفایت در برقراری ارتباط
چادر نو عبایی
ساعت سفیدی که عمدا برای اینکه بهت نشونش بدم و ذوق و شوق اینو داشتم ولی نمی شد یعنی نمی تونستم اینکار و بکنم
استرس شدیدی که حتی دستام می لرزید در حدی که تو خونه موقع ناهار و بعدم موقع لباس پوشیدن همه فهمیدن و با تعجب بهم گفتن و من خودم متوجه لرزش دستم نمی شدم