برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

نوشتار انتظار- تعلیق

خب دیگر نیستی و من باید سه هفته آینده را صبر کنم 

تو از دسترس بودنی می گویی که من آن را نمی بینم یعنی حس عذاب می کنم اگه بخوام ازت جلسه رو داشته باشیم   

چون میگم حتما باید اتفاق خیلی خاصی افتاده باشه که بخوام این درخواست رو داشته باشم ازت وگرنه خب  به نظر می رسه که  آویزونم   

دوست دارم از برداشت های شخصی ام از سمینار برایت بگویم  

دوست دارم از اتفاقهای اخیرخانه بگویم  

از نگرانی ام بابت سجاد از دلخوری ام از اینکه بهم هیچی نمی گن بعد توقع دارن پیگیر باشم 

از کتف آسیب دیده بابا 

از بی پولی که تو خونه موج میزنه  

از التماس مامان به من که براش مانتو بخرم! 

از حس گناهی  سکوت وار که تجربه می کنم  

از اینکه توی دور روز سمینار می خواستم خفه ات کنم ! و و قتی به خفه کردنت فکر می کردم یاد اون جلسه مزخرف و بحث ترس ازخفه شدن توسط بابا می افتادم و حرف های تو که شاید خفه کردن لذت بخش باشه و شاید به جای اون بغلت کنه!  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد