برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

حرفهام

خب دلم گرفته و بیکارم به خدا امسالم رو با سال گذشته که مقایسه می کنم خیلی عالی بوده و هیچ تنشی نداشتم اها رفتم کل خاطرات فروردین پارسال رو خودم والا خوندنشم اشکمو در اورد خخخخ

خب خداروشکر از این جهت

اما می خوام اگه بشه یعنی یادم بیاد از حس های این چند روزم بنویسم برات

اول از همه بعد جلسه امسالمون حرصم گرفته بود از اینکه این حس رو داشتم که وقتی نمی تونی با تغییر تایم برام جلسه بزاری یعنی همه مراجعینت جلساتشون رو دارن و فقط منم که ندارم که تو نمی تونی تغییر بدی خخخخ البته می تونه اینم باشه که خب تایم های دیگه رو برای خودت برنامه داری از قبل ها ولی خب من اولین چیزی که تو ذهنم اومد این بود

دیگه چی اها این که چرا ذهنم خیلی پی مقایسه جوانهای فامیل بود با هم ؟ همسرانشون وضعیت اقتصادیشون خونه هاشون بچه هاشون نمی دونم هر چی....  روابطشون !

البته چیز خاصی هم گیرم نمی اومد این وسط چون به هرحال سن و سالهای متغیر بود ولی خب نکته جالب اینکه خیلی رفاهی که همه اونا داشتن حالا توی هر سن و سال و موقعیتی وقتی فکر می کنم حتی من در هیچ سنی این همه هم توقع از رفاه نداشتم تو ذهنم حتی الانم هیچ تصوری ندارم فقط چرا خب مسلما بخوام انتخاب کنم از هر قسمت زندگی ای بهترینش رو می خوام دیگه مرض ندارم کمتر بخوام !

عکس پروفایلتون با دوچرخه! منو یاد خواب دوچرخه سواری و پشت در موندنم انداخت و اینکه ترسی که از پشت در موندنم داشتم اینکه من سر صبح رفتم که سریع برگدرم کسی نفهمه ولی حالا با این اوضاع پشت در موندن باید در بزنم و خب بقیه می فهمن که دوچرخه سوار شدم/ حالب اینکه من خب در واقعیت دوچرخه سواری اصلا بلد نیستم و تا حالا هم سوار نشدم ولی خب همیشه دوست داشتم که اونم تو بزرگسالی تقریبا غیر ممکنه یادگرفتنش... تازه خب یادم بگیرم چون به هر حال فضای استفاده نیست خیلی هم به دردم نمی خوره چرا فقط اگه جایی ببینم که می شه سوار شد آه می کشم برای خودم خخخخ در همین حد 

یک چیز دیگه بیتا بهم گفت که امسال خیلی توی ارتباط برقرار کردن بهتر بودی و فرار نمی کردی و حداقلش اینکه آرامش داشتی و این باعث شد که تو ذهنم یک فانتزی شکل بگیره که از خوشحالی پریدم بغلت کردم و کلی ذوق و شوق داشتم

یک کلیپ رقص دونفره دیدم بعد نمی دونم چرا کلا دلم می خواست این رقص رو یاد داشتم جالب که خودمم در حالت اجرای اون رقص تصور کردم خب البته با اینکه خیلی خوشم اومده بود از اینکه اونجوری برقصم ولی عذاب وجدان گرفتم اخه اولا من اصلا به عمرم نرقصیدم بلدم نیستم بعدم خب عجیب هم بود اینکه دوست داشته باشم برقصم خخخخ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد