برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

من و دعوا و تو

با اینکه ۱۰ ساعت از دعوای صبح با همکارم گذشته و باهم آشتی هم کردیم با اینکه با مریم و بهناز و زهرا هم درموردش صحبت کردم اما هنوز که هنوزه عطش صبحت با تو رو دارم کاش همون صبحی ۵ دقیقه با تو حرف میزدم نه اینکه به همه در زدم اما هنوز هم میخوام با تو حرف بزنم اگرچه همه اون آدمها در همون لحظه جانشینان خوبی برات بودن و مانع زنگ زدن من به تو ولی هنوز اون استرس و ناراحتی درونی و میل شدید با تو حرف زدن حتی شده به همون ۵ دقیقه حرف زدن که صبح بهش شدیدا نیاز داشتم از بین نرفته و اینکه تا سه شنبه صبر کنم آزار دهنده است اصلا چرا باید برای گوش کردن به من باید قاونی وجود داشته باشه وقتی من الان میخوام باشی چرا همش باید صبر کنم

این حس تنهایی من هیچ وقت تمومی نداره من ادمهای دورم رو به زور دورم نگه داشتم اگه یه روز من حواسم نباشه کسی مال من نیست هیچ کی ...

خنده دارشم اینکه همین ادمهایی که دورم نگه داشتمم زبونمو نمی فهمن! ولی کاچی به از هیچی ان

احساسم اینه ارتباطاتم سالم نیست بالغانه نیست بر پایه ضعفه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد