برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من
برای تو نوشت

برای تو نوشت

دلنوشته-احساس من

نا امنی

نمی تونم با این بحث نا امنی ذهنی راحت کنار بیام  یعنی همیشه ذهنم درگیره درگیر از دست دادن، درگیرخیانت، درگیر اینکه  همیشه اتفاقاتی هست که من نمی دونم ولی باید بدونم و ازم پنهان میکنند. 

درمورد تو این ناامنی رو ندارم از این نوع شاید از دستت ناراحت بشم که چرا هیچی نمیگی و یا برام سخت باشه تحمل سکوتت وقتی دلم می خواد حرف بزنی  ولی نامنی و احساس ناامنیم در مورد تو فقط به ترس از دست دادنت بر میگرده و خب یه وقتایی هم خیلی شدیده و فقط تحملش میکنم و سعی میکنم بهش محل ندم  

خب بخوام خودم تحلیل کنم خودمو باید بگم چندجوره این ارتباطات که باعث میشه این حس رو داشته باشم: 

1- من به کرات دیدم که این حس خطر و زنگ خطر رو برای اطرافیانم ناخوداگاه فعال میکنم احتمالا...  چیزی که خواسته خودم نیست و اینکه اصلا به نفعمم نیست و ذاتا هم آدم بدجنسی نیستم که بخوام مثلا موقعیت کسی یا کارش رو به خطر بندازم  حالا یا واقعا مثل اون دفعه با زینب کاری میکنم واقعا یا هم نه گاهی می شنوم بهم میگن تو مهارتهای علمی و کاریت بالاست آدمها احساس خطر می کنن حتی به عنوان همکار باشی کنارشون چون میگن یه مدت بیای اونجا رئیس ر به این نتیجه میرسونی که نیروهای قبلیش خیلی کاربلدنیستن!! 

2- یه جاهایی بحث اینا نیست بحث دوست داشته شدنه یعنی فکر میکنم چون اونقدر دوست داشتنی نیستم در نتیجه باید حواسم باشه دورم خلوت نشه و اینکه حواسم باشه ادمها دارن چیزی رو پنهان میکنن 

3- یادم رفت چندتا دیگه هم بود یادم بیاد مینویسم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد